суббота, 2 августа 2008 г.

زبان فارسي، سترون يا زايا؟


«زبان فارسي، سترون يا زايا؟




نجفي ، دبيرمقدم و حقشناس



برگرفته از: خبرگزاري فارس









ابوالحسن نجفي با بيان اينكه استفاده از اشتقاق‌هاي فعلي، استفاده از وندها و تركيب‌سازي، واژه‌سازي را تسهيل مي‌كند، معتقد است كه زبان فارسي در واژه‌سازي قدرتمند است.
ابوالحسن نجفي، زبان‌شناس، مترجم و عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي، عصر ديروز در نشست هفتگي شهر كتاب كه به بررسي زايايي يا ستروني زبان فارسي اختصاص داشت، گفت: من هيچ اعتقادي ندارم كه زبان فارسي عقيم است. در نيمه دوم قرن نوزده بعد از اينكه مي‌خواستند اختراع پاستور را نامگذاري كنند و جايگزيني براي واژه ميكروارگانيسم انتخاب كنند، جلسه‌اي با حضور متخصصان حوزه تشكيل شد تا سرانجام نام ميكرو را بر آن نهادند. آن زمان يعني نيمه دوم قرن نوزدهم بايد براي وضع يك كلمه جلسات متعدد انجام مي‌شد، تا لفظي در خور پيدا شود.
وي افزود: اما امروز در زبان انگليسي روزانه ده‌ها و يا شايد صدها واژه جديد توليد مي‌شود. حال بايد بپرسيم آيا زبان انگليسي يك تافته جدابافته است؟ دليل اين امر چيست؟ زبان انگليسي به اين دليل مي‌تواند اين كار را انجام دهد كه از امكانات بالقوه زبان استفاده كرده است. آيا ما از امكانات بالقوه فارسي استفاده كرده‌ايم؟ شاهديم كه سير حضور لغات علمي و فني بيگانه در زبان فارسي افزايش يافته است و ما بايد براي انتخاب لغات بجا از امكانات بالقوه و بالفعل زبان استفاده كنيم.
نجفي گفت: از نظر من سه منبع وجود دارد كه ما مي‌توانيم با استفاده از آنها مسئله واژه‌سازي را تسهيل كنيم. اشتقاق‌هاي فعلي، استفاده از وندها (پسوند و پيشوند)، تركيب‌سازي (كلمات مركب).
وي در خصوص اشتقاق‌هاي فعلي گفت: حرف فعل بسيط 30 وجه اشتقاق دارد. اين اشتقاق‌ها خيلي بلااستفاده و بالقوه مانده است. كتابي نوشته شده با نام فرهنگ مشتقات مصادر فارسي كه 10 جلد است. نويسنده بعد از زحمات بسيار اين مصادر را جمع كرده و آنچه از مصادر كه امكان اشتقاق داشته پيدا كرده و در اين كتاب مفيد آورده است.
نويسنده كتاب «غلط ننويسيم» اضافه كرد: اين نكته را همه درمي‌يابيم كه همه افعال فارسي تا به امروز قابليت 30 اشتقاق را نداشتند؛ براي مثال فعل نگريدن 19 اشتقاق بالفعل دارد و 11 اشتقاق بالقوه. فعل نمودن 20 اشتقاق بالفعل دارد و 10 اشتقاق بالقوه.
نجفي گفت: در سال 1325 من شاگرد سال‌هاي آخر دبيرستان بودم. در آن زمان سالنامه‌اي با نام آريان منتشر مي‌شد و صاحب آن سالنامه شخص بافرهنگي بود كه كتابخانه‌اي تأسيس كرده بود تا جوانان به صورت رايگان از آن استفاده كنند. اسم اين كتابخانه در ابتدا قرائت‌خانه بود و او مي‌خواست اسمش را بگذارد خوانشگاه كه سر اين مسئله درگيري‌هاي بسياري به وجود آمد و سرانجام آنجا تعطيل شد.
وي افزود: كلمات عربي كه وارد زبان فارسي شده جزو زبان فارسي است. اما تأسف مي‌خورم بعد از آن كه فارسي پس از دو قرن كه حالت نوشتاري نداشت، رسمي شد از تمام امكانات بالقوه زبان استفاده نشد. در همان زمان مي‌توانستند كلمه گمارش را به جاي انتصاب، گدازش را به جاي ذوب و... به كار ببرند. من مخالف وجود كلمات عربي نيستم. ولي اگر از امكانات بالقوه زبان استفاده مي‌شد زبان توانايي‌هاي بيشتري پيدا مي‌كرد و اين روز ما بيشتر مي‌توانستيم با لغت‌هاي ورودي مقابله كنيم و برايشان معادل بسازيم.
اين زبان شناس با اشاره به اندك بودن افعال بسيط تصريح كرد: امروز تعداد افعال بسيط حدود 270 فعل است. يكي از برتري‌هاي زبان‌هاي خارجي غربي تعداد بيشتر افعال بسيط نسبت به زبان ماست. ما افعال بسيط را به افعال مركب تبديل كرديم و افعال بسيط را از زبانمان خارج كرديم. بايد در نظر مي‌گرفتيم كه از افعال مركب نمي‌توان اين اشتقاق‌ها را ساخت. نكته ديگر اين است كه ادبا و فضلا در برابر ساخت تركيبات جديد مقاومت مي‌كنند. زبان عاميانه فارسي به راحتي از اين مصادر قياسي مانند چاييدن، پلكيدن، لمباندن، سريدن و... استفاده مي‌كنند چرا ما اين كار را انجام ندهيم؟ چرا مي‌ترسيم كه اين تركيبات را وارد زبان رسمي كنيم؟
براي مثال ما از زبان عربي كلمه رقص را گرفتيم و رقصيدن ساختيم. فهم را گرفتيم و فهميدن ساختيم و اين نشان از ماهيت قوي واژه‌سازي در زبان فارسي مي‌دهد.
وي در خصوص استفاده از بندها گفت: ما بيش از 70 وند در زبان فارسي داريم كه پيشوندها تعداد كمتري نسبت به پسوندها دارند. ما از اين امكان كه در اختيار ماست نيز كمتر استفاده مي‌كنيم. تعداد واژه‌هاي مركب تقريبا اندازه واژه هاي بسيط است. ما 55 درصد كلمات بسيط داريم و 45 درصد كلمات مركب. تا حالا براي ساختن واژه‌هاي علمي جديد از كلمات مركب استفاده مي‌كرديم. براي مثال از تركيب اسم با اسم كلمات زيبايي تشكيل مي‌شود. كاهگل، بادپا، رختخواب، عهدنامه، نيشكر، بهارنارنج، هنرپيشه، بهارخواب و.... از تركيب اسم و صفت كلماتي چون: دلتنگ، خونسرد، دلمرده، سرمست، دلپاك، دلخوش و... از تركيب صفت و اسم كلماتي چون: عالي‌مقام، خوش‌خلق، خوش‌رو، پاكدل و... از تركيب صفت با صفت كلمه اي مانند: خوش‌خوش ساخته مي‌شود، از تركيب قيد با اسم كلماتي مانند هميشه بهار، خودكار، خودسر، خودكامه تشكيل مي‌شود. مصاديق اين كلمات در زبان عاميانه نيز زياد است. مردم به راحتي براي نيازهايشان معادل پيدا مي‌كنند. پيچ‌گوشتي، سگ‌دست، شغال‌دست، زيرسيگاري، جارختي و ... كلمات مركب هم لزوما معناي شفاف ندارند كه مصاديقشان در ادبيات بسيار زياد است. براي مثال پاياب، دست‌فروش، دست‌نماز، پادو.
نجفي گفت: بيشتر واژه‌هاي نوساخته علمي در فرهنگستان با استفاده از قدرت تركيب‌سازي زبان فارسي صورت پذيرفته است. حدود سه قرن پيش ويليام جونز مستشرقي كه در ايران فارسي ياد مي‌گرفت خاصيت تركيبي زبان فارسي را بر عربي ارجح دانسته است. زبان عربي امروز از زبان فارسي در حوزه واژه‌سازي علمي بسيار ضعيف‌تر است. زبان فارسي به دليل تركيب بودنش ساخت لغت را راحت كرده ولي عربي بايد لغت‌ها را به باب‌هاي ثلاثي ببرد.
وي در پايان گفت: تركيب‌هاي چندواژه‌اي هم در زبان فارسي وجود دارد كه بيشتر از متون ادبي به دست آمد. مثلا كلمات ترس محتسب خورده، يكي در عمر خود ناخورده نيش، زهر تنهايي چشان و... من واقعا نمي‌دانم زبان‌هاي ديگر آيا اصلا قدرت تركيب‌سازي چند كلمه‌اي را دارند يا خير؟ ولي ما شاهديم كه اين گونه الفاظ در زبان عاميانه ما نيز استفاده مي‌شود.


نشست «زبان فارسي، سترون يا زايا؟» برگزار شد/2

حق‌شناس: بخش‌هايي از زبان فارسي معطل مانده است

خبرگزاري فارس: علي‌محمد حق‌شناس با اشاره به اينكه در زبان فارسي توانايي‌هاي بسياري وجود دارد، معتقد است كه بخش‌هايي از اين زبان ماننده واژه‌سازي، معطل مانده است و كسي از آن‌ها استفاده نمي‌كند.


به گزارش خبرنگار ادبي فارس، علي‌محمد حق‌شناس، زبان شناس و مترجم ادبي در نشست هفتگي شهر كتاب كه به بررسي ستروني يا زايايي زبان فارسي اختصاص داشت، بعد از سخنراني ابوالحسن نجفي بيان كرد: تمام آنچه نجفي گفت، نشانه‌هاي كوچكي از توان سرشار زبان فارسي است كه اين حرف خود مبين اين است كه فارسي زباني زاياست. عليرغم اين واقعيت اين توهم در پس ذهن خيلي‌ها است كه زبان فارسي يك جايي كميتش لنگ است و منظورشان علوم جديد است. من سعي كردم از اين نقطه به مسائل نگاه كنم كه چرا زباني كه تا اين حد تواناست، در واژه‌سازي علوم روز مشكل دارد.
حق‌شناس گفت:‌سه مسئله زبان، فرهنگ و خط در عين حالي كه به هم مربوطند و بر هم اثر دارند ولي ذاتا جدا هستند، و بايد از يكديگر متمايز شمرده شود. ما اين مقولات را با يكديگر مي‌آميزيم و مشكلات يكي را بر گردن ديگري مي‌اندازيم و اين مسئله ما را گيج مي‌كند. زبان خانه انديشه و فرهنگ انسان است. آنچه در اين خانه از ابزار و امكانات وجود دارد در حقيقت حكم فرهنگ را دارد. مجموعه آن چيزي كه در طي ساليان جمع شده، آگاهانه و هوشيارانه، و يا چيزهايي كه به صورت آداب و سنن رسوب كردند همگي فرهنگ شخصي را تشكيل مي‌دهند.
اين زبان شناس در خصوص خط گفت: خط جزء تجهيزات بسيار بسيار جديدي است كه در اختيار زبان گذاشته‌ شده است تا كار فرهنگ را سازمان دهد و مي‌توان از آن به حكم وسيله آماده‌سازي يك خانه قديمي براي كارهاي جديد نام برد. اين سه مقوله از يكديگر جدا هستند ولي تأثير و تأثر دارند. اثرات تغيير خط در برابر عمر صدهاهزار ساله زبان اثرات زودگذري هستند. تاريخ خط به 8هزار سال مي‌رسد كه اين در برابر صدها هزار سال، صفر است. اين خط اگر تغيير كند ممكن است براي دو سه نسل آشوب ايجاد كند ولي پس از آن اگر سرمايه فرهنگي را به خط جديد منتقل كنند مشكلات حل خواهد شد. اما تأثير تغيير در زبان ماندگار است.
وي افزود: اتفاقات بدي كه در فرهنگ ممكن است رخ دهد زبان را دچار گيجي و سردرگمي مي‌كند. حتي زماني اگر تغييرات فرهنگي خيلي سريع و بد باشد باعث از بين رفتن زبان مي‌شود. چنانچه در فرهنگ جامعه‌اي به هر دليلي آشفتگي به وجود بيايد اين آشفتگي در زبان هم منتشر خواهد شد.
حق‌شناس گفت:‌اقرار به اينكه زباني نازاست اقرار به اين است كه مردم و گويش‌وران آن زبان سترون هستند. بي‌شك هر زبان‌شناسي مي‌داند كه همه زبان‌ها از توانايي و زايايي كمابيش هماهنگ و يكساني برخوردارند. اما برخي جوامع از اين ظرفيت بالقوه سود مي‌جويند و برخي خير. به تعبيري مي‌شود گفت كه هرگونه نازايي يا ستروني كه در زبان پيدا شود عارضه‌اي است دال بر يك بيماري فرهنگي. اگر بيماري فرهنگي از بين رود زبان توانايي زايي‌اش را بدست مي‌آورد. بايد به فكر رفع بيماري فرهنگي بيفتيم و اين وضعيتي است كه زبان فارسي در آن قرار گرفته است.
وي افزود:‌ حساب دو چيز را بايد از هم جدا كنيم. يك اول سر و صداهاي مطبوعاتي و ژورناليستي و ثانيا تلاش‌هاي متخصصان يك حوزه براي رفع يك مشكل. همين سر و صداهايي كه در مورد زايايي زبان از گذشته وجود داشت با بازي‌هاي ژورناليستي شروع شد. من اين سر و صداهاي ژورناليستي را رد نمي‌كنم. مطبوعات وجدان جامعه هستند. وجدان بايد حتي از عقل هم فاصله بگيرد تا علاج واقعه را پيش از وقوع بكند. هركه اين كار را كرده ناز شستش. اگر كسي در مطبوعات اين مسئله را مطرح نمي‌كرد ما امروز دور هم جمع نمي‌شديم تا در خصوص اين مسئله به بحث و در دراز مدت به چاره‌انديشي بپردازيم. آن كسي كه اين كار را كرده موفق بوده است.
وي در خصوص مقاله «فارسي زباني عقيم؟» بيان داشت: نويسنده به صورت سوال مطرح مي‌كند كه آيا زبان فارسي زباني عقيم است؟ و بعد هم در جريان بحث مي‌گويد كه فارسي عقيم نيست. اما در اين مقوله نگارنده كمي قصور هم كرده است. بازي‌هاي ژورناليستي اين است كه يك جمله انشايي را كه براي صدق و كذب نيست گرفته و تبديل به يك جمله اخباري مي‌كند و اين مسئله اذهان را برانگيخت كه به فكر بيفتد و ببيند كه زبان فارسي چه مشكلي دارد؟ ما بايد ابتدا مسئله را طرح كنيم و سپس وارسي كنيم و پس از آن به توصيف و ارائه راه حل بپردازيم. زماني كه نوبت به متخصصان مي‌رسد پس از كنار رفتن ژورناليست‌ها بايد ببينيم چه اتفاقاتي افتاده كه ما ظن بدي نسبت به زبان‌مان برديم؟
حق‌شناس گفت: ما مي‌دانيم كه زايايي واژگاني، نقش بخش اشتقاقي صرف است. اگر بخش صرف را راه بياندازيم و حسابي چرخ دنده‌هايش را روغن كاري كنيم مي‌تواند مثل بخش نحو كار كند و در زمان لزوم واژه بسازد. اين بخش به دلائل مختلف در طي قرون اندكي معطل مانده است. زايايي واژگاني در گرو صرف است ولي آن را زنگار گرفته. اين بدان معني نيست كه اين بخش سترون و عقيم است.
حق‌شناس گفت: در زبان فارسي توانايي زايايي بسيار وجود دارد اما كسي از آن استفاده نمي‌كند. درست در همين دوره كه صرف فارسي سترون شده و زايايي واژگاني گرفتار اشكال شده است فرهنگ ما هم دستخوش نوعي نازايي شده كه به گمان من دليل اين نازايي از بهت‌زدگي آشنايي ما با فرهنگ‌هاي ديگر است. ما در فرهنگ‌هاي ديگر به نوعي سردرگم مانده‌ايم. در همين دوره‌اي كه اين اتفاق افتاده ما به دلايلي بيدار شديم و فهميديم كه بايد كار كنيم.
وي با اشاره به برپايي كميته‌هاي واژه‌سازي گفت: اين كار خيلي ارجمند است ولي راه به جايي نمي‌رود. زيرا مسئله ابعاد ملي پيدا كرده است. همه ما دچار كمبود واژه هستيم. فكر من اين است كه تنها كاري كه مي‌توان كرد اين است كه بخش زنگار گرفته صرف اشتقاقي فارسي را از زنگارزدگي بيرون بياوريم و در سطوح آموزش از سطح ابتدايي آموزش دهيم كه همانگونه كه براي گفتن جمله بايد خودتان جمله‌سازي كنيد براي واژه هم همين كار را انجام دهيم. ما بايد اين ساز و كار را در سطح كشور عمومي كنيم. مشكلي كه رو به روي همه است با تلاش همگاني حل مي‌شود. به اين صورت ما نازايي واژگاني زبان فارسي را مي‌توانيم مداوا كنيم، زيرا زبان فارسي مثل هر زبان ديگري توانايي زايايي دارد. اما اين فقط رفع مسئله نازايي يا كمبود واژگاني زبان است.
حق‌شناس گفت: زبان فارسي تنها در عرصه واژگان نيست. زبان فارسي سبك‌ها و طرزها و گونه‌هاي مناسب علوم مختلف را به گونه‌اي كه نياز امروزه است ندارد. بايد اشكال تخصصي زبان فارسي را فراهم كرد. خود اين صد سال و بيشتر كار دارد. زبان فارسي كه زبان يك شكل و يك دستي بوده است بايد با به دست آوردن اشكال مختلف علوم به مقتضاي علوم مختلف دست پيدا كند. از اين رهگذر است كه زبان مي‌تواند از اين مشكل كه ما به عقيم بودن و نازا بودن از آن نام مي‌بريم نجات پيدا كنيم. ما عقيم هستيم كه كار نمي‌كنيم نه زبان فارسي. زبان فارسي دچار دوره‌اي جديد فرهنگي مي‌شود كه ادامه فرهنگ خود نيست و اين را فارسي زبانان بايد حل كنند.


نشست «زبان فارسي، سترون يا زايا؟» برگزار شد/3

دبيرمقدم: جاي هيچ‌گونه نگراني براي زبان فارسي نيست

خبرگزاري فارس: «محمد دبيرمقدم» گفت: فارسي دستخوش تحول تاريخي درون‌زا و طبيعي شده است و اين تغيير جاي هيچ‌گونه نگراني ندارد.


به گزارش خبرنگار ادبي فارس، «محمد دبيرمقدم» مدرس زبان شناسي و پژوهشگر، در نشست هفتگي شهر كتاب كه به زايايي و ستروني زبان فارسي اختصاص داشت، بيان كرد: حدود 19 سال است كه گزاره «فارسي زباني عقيم؟» است، در نوشته‌ها مطرح شده و به تازگي هم پوشش رسانه‌اي يافته است. ما در دانشگاه‌ها هم شاهديم كه گاهي دانشجويان هم اين مسئله را پيگيري مي‌كنند و از صحت و سقم آن پرس‌و‌جو مي‌كنند.
وي ادامه داد: گزاره فارسي زباني عقيم است بر اساس دانش و باورهاي زبان‌شناختي من به كلي مردود است. هيچ زباني عقيم نيست. چارچوب كلي بحث من از منظر رده‌شناسي زبان فارسي خواهد بود. هدف رده‌شناسي دستيابي به تفاوت‌ها و شباهت‌هاي زباني بين زبان‌هاي هم‌خانواده و غير هم‌خانواده است. زبان‌هاي انگليسي و فارسي متعلق به رده تحليلي زبان هستند. گونه افراطي زبان‌هاي تحليلي را گسسته مي‌نامند مثل زبان چيني. در زبان فارسي و انگليسي خصلت‌هاي زبان‌هاي رده تصريفي وجود دارد. در زبان فارسي تمام افعال بي‌قاعده در حوزه تصريفي مي‌گنجد و در هر دو زبان خصلت‌هاي پيوندي نيز وجود دارد. اين ويژگي‌ها گرايش غالب هر دو زبان است.
اين زبان‌شناس در ادامه صحبتش با اشاره به تغييرات زبان‌هاي فارسي و انگليسي اظهار داشت: زبان انگليسي تا حدود چهار قرن پيش يعني پيش از آغاز انگليسي نوين تصريفي بود، ولي بعد از آن تحليلي شد. فارسي باستان هم يك زبان تصريفي بوده و پيش از دوره اسلامي به سمت تحليلي بودن سوق يافته است، ولي زبان فارسي نو زباني بسيار تحليلي است. زبان فارسي امروز بسيار تحليل‌‌تر از زبان انگليسي امروز است. نشانه ديگر تحليلي بودن زبان استفاده از واژه‌ها و افعال مركب است كه در زبان فارسي هم جايگاه ويژه‌اي دارد. در زبان فارسي لغت‌هاي مركب فراوان است.
وي در ادامه بيان داشت: زبان فارسي با گرايش قالب تحليلي بودن بسيار متنوع است. نبايد امكانات واژه‌سازي زبان‌ها را سياه و سفيد ديد. زبان فارسي و انگليسي هر دو در طول تاريخشان دستخوش تغيير شدند. يعني از حالت تصريفي به تحليلي گرايش پيدا كردند. اين تغيير زبان فارسي از دو هزار سال پيش آغاز شد ولي انگليسي تنها چهارصد سال است كه اين دوره تغيير را مي‌گذراند.
اين مترجم تصريح كرد: اميدوارم كه هيچ زبان‌شناس و اديبي نخواهد بگويد كه زبان تحليلي براي بيان علوم ضعيف است. اين مسئله كاملا با عقيم‌ندانستن انگليسي (كه يك زبان تحليلي است) در تضاد است. نكته ديگر اين است كه تغيير رده زبان فارسي باستان در دوره ميانه آغاز شده بود و همچنين باتوجه به تصريفي بودن زبان عربي، فرض امكان تأثير اين زبان در تحليلي شدن زبان فارسي كاملا منتفي است.
اين زبان‌شناس بيان داشت: پيشرفت آزادانه زبان فارسي يعني استفاده بيشتر از كلمات باتوجه به خاصيت تحليلي بودن زبان است. تحليلي بودن اين دو زبان تنها به واژه‌سازي عمومي روزمره منتج نمي‌شود بلكه در علوم هم كارايي بسيار دارد.
دبير مقدم نتيجه‌گيري بحثش را چنين بيان كرد: فارسي دستخوش تحول تاريخي درون‌زا و طبيعي شده است و اين تغيير جاي هيچ‌گونه نگراني ندارد. زبان فارسي رده‌اي غالبا تحليلي دارد. امكانات واژه‌سازي زبان فارسي متنوع است. تمايل به كاربرد فعل‌هاي مركب در فارسي است. واژه‌سازي تحليلي يعني ساختن صورت مركب، اين مسئله در زبان علم نيز كارايي دارد. فارسي زباني است پويا، كارآمد و فني براي حوزه‌هاي مختلف است، اهتمام در به‌كار بردن فارسي در نوشته‌هاي علمي و برانگيختن حساسيت‌هاي عمومي براي به كار گيري اين زبان را مي‌توان گام‌هايي در جهت پويايي و غناي اين زبان دانست.
به گزارش فارس، جريان برق «شهر كتاب» در ميانه صحبت دبيرمقدم كه آخرين سخنران جلسه بود، قطع شد و دبير مقدم زير نور مهتابي اضطراري به قرائت و ارائه ادامه مقاله‌اش پرداخت

1 комментарий:

Unknown комментирует...

biSalam dooste aziz.
Man webloget ra didam.
affarin
man karam tarrahiye sayt va host va domain ast.agar mikhahi man mitoonam anjam bedam.
+98.9384078739
getpanel@gmail.com
info@getpanel.com
Fathollahi